چالش نوشتن: بحث را چگونه آغاز میکنید؟
- انجام تمرینِ درسِ انتخاب ساختار متن
- جمله های نخست رمان جزء از کل استیو تولتز (ضروری نیست. اما توصیه میشود).
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس:
- در مطالعه کتابها، مقالهها، وبلاگها و اخبار، و نیز سخنرانیها و فایلهای صوتی و فیلمها، نسبت به شیوه آغاز بحث حساس شوند.
- بکوشند در نوشتهها و حرفهای خود، نقطهی آغاز بحث را آگاهانهتر انتخاب کنند.

نقطهی شروع برخی فیلمها، نوشتهها یا سخنرانیها، چنان زیباست که نمیتوانیم به آنها توجه نکنیم.
به عنوان مثال، زمانی که در یکی از نمونههای پاراگراف فارسی متمم به سراغ استیو تولتز و کتاب جزء از کل رفتیم، به این نکته اشاره کردیم که یکی از ویژگیهای این کتاب، شروع بسیار زیبا و هوشمندانهی آن است.
در بسیاری از موارد هم، شروع بحث نه آنقدر جذاب و اثرگذار است و نه چندان نامناسب و ضعیف. به طوری که شاید اصلاً به شیوهی شروع شدن بحث توجه نکنیم یا بعداً آن را به خاطر نیاوریم.
حالت سومی هم وجود دارد:
بحثها، سخنرانیها و مقالههایی که بسیار ضعیف شروع میشوند. آنقدر ضعیف که آن بحث یا فیلم یا سخنرانی را معمولاً با شروع نامناسبش به خاطر میآوریم.
این درس از سلسله درسهای پرورش تسلط کلامی را به شیوهی شروع بحث اختصاص دادهایم.
نخستین جملههای حرفتان را بر چه اساسی انتخاب میکنید؟
ما در اینجا به طور خاص با نوشتهها مثال میزنیم و به آنها توجه داریم. اما همین نگاه را تا حد زیادی در سایر ابزارهای انتقال پیام (سخنرانی، فیلم، پادکست و موارد مشابه) نیز میتوان به کار برد.
ممکن است از خود بپرسید که چرا برای تصویر ابتدای این بحث، فانوس را انتخاب کردهایم.
تک تک جملههای شما مهم هستند.
برای مخاطبی که نوشتهی شما را میخواند یا حرفهای شما را میشنود، فضای کل بحث تاریک است.
شما با یک جمله، به اندازهی یک گامِ پیش رو، راه را روشن میکنید.
اگر مخاطب جذب شود، جملهی دوم شما را هم پیگیری خواهد کرد.
اگر نشود، همانجا – به شکل فیزیکی یا ذهنی – شما را رها خواهد کرد.
جملهی دوم هم، یک گام دیگر از مسیر را روشن میکند.
مخاطب دوباره، با این تصمیم مواجه میشود که بحث را دنبال کند یا نه.
در ادامه، برخی از گزینهها و شیوههای رایج شروع بحث را در کنار شما مرور میکنیم.
دوست عزیز.
نمایش کامل این مطلب برای کسانی انجام میشود که هر دو شرط زیر در مورد آنها صدق کند:
- کاربر ویژه یا کاربر آزاد فعال باشند.
- تمرین درس انتخاب ساختار متن را انجام داده باشند.
توجه داشته باشید که موارد هشتگانهی فوق، تنها چند نمونه از انبوه روشهای آغاز بحث هستند.
هدف ما این بود که شما کمی به تکنیکهای آغاز بحث حساستر شوید و گزینهها و ابزارها و روشهای دیگر را به تدریج هنگام مطالعه یا حضور در سخنرانیها یا گوش دادن به پادکستها به خاطر بسپارید.
بنابراین، نباید موارد فوق را به عنوان فهرست جامع شیوههای شروع بحث در نظر بگیریم.
تمرین اول:
به مطلبی که در ابتدای مجموعه کارگاههای نوشتن، انتخاب کردید مراجعه کنید.
حداقل سه مورد از روشهای فوق را انتخاب کنید و بنویسید که اگر بخواهید از آنها استفاده کنید، نوشتهتان را چگونه آغاز خواهید کرد (فقط قسمت آغاز را بنویسید و کل مطلب را در اینجا بازنویسی نکنید).
تمرین دوم:
اگر غیر از روشهای هشتگانهی فوق، شیوهی دیگری هم برای شروع در ذهن دارید یا تجربه کردهاید، آن را به دوستانتان معرفی کنید.
حتماً در این حالت آغاز نوشتهی خودتان را هم یک بار با همان سبکی که میگویید بازنویسی کنید.
تذکر: اگر امروز به نوشتهی سابق خود مراجعه میکنید و با آن راحت نیستید و احساس میکنید گزینهها و موضوعات بهتری وجود داشته، از تمرینهای قبلی خود صرفنظر کنید و دوباره تمرینها را از درس اول بر اساس موضوع جدیدی که انتخاب میکنید انجام دهید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری چالش نوشتن به شما پیشنهاد میکند:
- چالش نگارش یک متن هزار کلمهای در چند گام
- نوشته و کتاب غیر داستانی چیست؟ (Non-fiction)
- جستار چیست؟ جستارنویسی یعنی چه؟
- نویسندگان چگونه مینویسند؟ (یک مصاحبه)
- در جایگاه خواننده، چگونه کتاب میخوانیم؟
- چگونه مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟
- رونویسی متنها | تمرینی برای شروع نویسندگی
- مراحل نوشتن مقاله و سایر مطالب غیرداستانی
- ساختار یک متن غیر داستانی چگونه شکل میگیرد؟
- چهار روش برای آغاز متن یا شروع سخنرانی
- توافق بین نویسنده و خواننده در نوشته های غیرداستانی
- از شمردن تعداد کلمات در نوشتههایتان غافل نشوید
- تمرین نوشتن آزاد – گام اول نویسندگی
- داستان نویسی | داستاننویسی بیهدف و بیمخاطب میتواند مفید باشد
- چند تمرین دیگر برای نوشتن
- تحلیل آماری کلمات در سخنرانی ها و نوشته ها
- روبات های نویسنده (یک تجربه ذهنی)
- تمرین نوشتن: از قتل کلمات نترسیم
- استعاره مفهومی چیست و چه کاربردی دارد؟
- انتخاب یک ایده اولیه برای تمرین نوشتن
- آیا از درخت ایده برای نوشتن مقالههای خود استفاده میکنید؟
- تکنیک بومرنگ؛ مناسب آماده شدن پیش از نوشتن
- انتخاب سبک متن
- چند نکته و راهنمایی برای علاقهمندان به نوشتن کتاب | ست گادین
- چالش نوشتن: در مورد خوبیها و بدیهای کلمات زائد
- چالش نوشتن: شش سبک نگارش مطلب و تنظیم مقالات (۱)
- چالش نوشتن: بحث را چگونه آغاز میکنید؟
- چالش نوشتن: شش سبک نگارش مطلب و تنظیم مقالات (۲)
- چالش نوشتن: برای پایان سخنرانی و مقاله خود چه طرحی دارید؟
- آیا صدای خاص خودتان را در نوشتن پیدا کردهاید؟
- چند پیشنهاد نگارشی دربارهی دیدگاهها و نوشتههای دوستان متممی
- پیشنهادهایی در مورد تعریف مفاهیم و اصطلاحات در نوشتهها
- آیا داخل کتابهایی که دوست دارید چیزی مینویسید؟
- آشناسازی و آشنایی زدایی در نویسندگی
- چند نکته دربارهی بازخوانی متن
- نکتهای در نوشتن خاطرات | آیا شما مالک همهی خاطرات خود هستید؟
- کتاب نکته های ویرایش | راهنمای ویرایش متون فارسی | علی صلح جو
- بیست و هشت اشتباه نویسندگان | آموزش نویسندگی و مفاهیم پایه آن
- پیشنهاد مطالعه | کتاب میم و آن دیگران – محمود دولت آبادی
- پیشنهاد مطالعه | کتاب خودم و مسائل مهم تر – چارلز هندی
- پیشنهاد مطالعه | کتاب ابوالمشاغل – نادر ابراهیمی
- پیشنهاد مطالعه | کتاب استادان و نااستادانم | عبدالحسین آذرنگ
- پیشنهاد مطالعه | کتاب حدیث نفس | حسن کامشاد
- نقش هایی به یاد | گذری بر ادبیات خاطره نویسی
نویسندهی دیدگاه : شهرزاد
موسیقی، غذای روح و جان است.
این عنوان مطلبی بود که من در ابتدای مجموعه کارگاههای نوشتن، انتخاب کرده بودم.
و در ادامه، اگر بخواهم شروع بحث را از با این شیوه های دوست داشتنی، شروع کنم:
* خلاصهی کل حرفها / نوشتهتان:
می خواهم برایتان از این بگویم که ما در حالات و احساسات مختلفی که در زندگی مان تجربه میکنیم – چه تلخ و چه شیرین – شاید بهترین چیزی که میتوانیم با اطمینان و آرامش کامل، لحظات و احساسات مان را با آن به اشتراک بگذاریم، موسیقی باشد. آنقدر که گویی بدون آن، زندگی چیزی کم خواهد داشت. دلم میخواهد از نقش موسیقی در زندگی، به عنوان غذایی برای روح، صحبت کنم.
* سوال از مخاطب / خواننده:
چرا اکثر ما انسانها، اینقدر از شنیدن موسیقی لذت میبریم؟
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که روح ما نیز مانند جسم مان، به غذایی خوشایند و مناسب و مقوی برای تقویت و شادابی خود نیاز دارد؟
آیا برای شما هم پیش آمده که بعد از شنیدن یک موسیقی زیبا و مناسب حال و هوای آن روزتان، آرامش یا شادی یا انرژی بیشتری یافته اید و با حسی بهتر و خوشایندتر، به روند زندگی روزمره تان بازگشته اید؟
* نقل قول از بزرگان:
"تاثیر موسیقی، بسیار بسیار قدرتمندتر و نافذتر از هر هنر دیگری است. برای اینکه هنرهای دیگر، تنها از سایه صحبت می کنند؛ در حالی که موسیقی، از جوهره و ذات و درون، سخن می گوید.”
این جمله را آرتور شوپنهاور، مردی به زبان می آورد که «هنر» به طور کلی در فلسفه ی او - به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوف های تاریخ - جایگاهی بس رفیع داشت، اما "موسیقی را از بین تمامی هنرها، به زبان بی تصویر و کلی دل"، همانند می دانست.
و چه زیباست وقتی که بتهوون - این موسیقیدان پرآوازه - نیز، در باره ی جایگاه موسیقی و توانایی دلنشینِ آن در بیان هزاران حرفِ ناگفته، چنین می گوید:
” آنجا که سخن از گفتن باز میماند، موسیقی آغاز می شود.”
و افلاطون که زیبا اشاره می کند: “نغمه و وزن موسیقی، تأثیر فوق العادهای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود میتواند زیبایی را در رویاهای روح جایگزین کند.”
گویی همه ی این بزرگان در اینکه موسیقی غذایی مسلم برای روح و جان انسان است، متفق القول بودند؛ و چه حیف می باشد اگر قبل از اینکه در این مورد بیشتر سخن برانیم، به یاد نیاوریم آنچه را که شکسپیر نیز در وصف موسیقی می گوید:
“اگر موسیقی، غذای عاشقان (غذای روح) است، پس بنوازید.”
* طرح یک تضاد:
در شرایطی که امروزه جریان زندگی سرعت گرفته است، موج توقف ناپذیر اطلاعات فیزیکی و دیجیتال، بستر ذهن ما را در اختیار گرفته و دمی از توقف باز نمی ایستد، شبکه های مجازی و نرم افزارهای پیام رسان در اوقات زیادی از زندگی ما در هم تنیده است؛ روح ما شاید حتی بیش از گذشته، نیازمند مکث و فراغتی است که با هنری ارزنده چون موسیقی در هم آمیخته باشد و چونان خوراکی نیکو، نیرو و شادابی و طراوت را به آن باز گرداند.
* ترسیم یک تصویر:
از روی مبل راحتی اش بلند می شود. به کنار پنجره می رود. پرده را کنار می زند و نور آفتاب، پرتویی طلایی رنگ به تنهایی اش میبخشد. چیزی را از روی طاقچه ی اتاقش بر میدارد. یک کیف قرمزِ قدیمی، و رنگ و رو رفته است. زیپ خشکش را باز می کند و صفحه ای را از درون آن در می آورد و در دستگاه گرامافون قدیمی اش می گذارد. موسیقی ای آرام و گوشنواز، با خش خش ای دلپذیر که ویژگی صفحه های قدیمی است، شروع به نواختن می کند.
فنجانی قهوه می ریزد و بر روی مبل راحتی خود لم می دهد. همانطور که قهوه اش را که بوی فریبنده اش در فضای اتاق پیچیده است می نوشد، از پنجره به دوردست مینگرد، و می گذارد تا موسیقی، با سرانگشتان جادویی خود، روحش را نوازش کند.
* ادعای غیرمنتظره / پیام غیرمنتظره:
روح تان را بکُشید!
می پرسید چطور؟ اصلا کار دشواری نیست. تنها کافی است به موسیقی گوش ندهید!
* فلش بک / ارجاع به خاطرات و تصاویر گذشته
برای چندمین بار بود که به آهنگ موردعلاقه ام گوش میدادم. آنقدر در آن لحظات، غرق در لذتِ شنیدن بودم که از یاد برده بودم غذایی بخورم و ضعف و گرسنگی، سرانجام به یادم آورد که وقت، وقت غذا خوردن است!همان لحظه با خودم فکر کردم همانطور که جسم ما برای ادامه ی زندگی خویش، به غذا و خوراک و آب سالم نیاز دارد، روحمان نیز برای زنده ماندن به موسیقی خوب محتاج است.
شروع واضح:
همه ی ما می دانیم که برای ادامه ی زندگی و حفظ توان و تعادل و رشدِ تن و جسم خود به غذاهایی مقوی و مناسب نیاز داریم. غذاهایی که انرژی لازم را به سلول های بدن ما برساند.
اما شاید کمتر کسی به این فکر کرده باشد که روح ما نیز، از غذاهای مناسب و انرژی بخش، بی نیاز نیست.
----------------------------------------------------
از جمله شیوه های دیگری که من در ذهن دارم یا تجربه کرده ام:
* شروع، با صحبت از تجربه های مشترک انسانی:
همه ی ما، کم و بیش، لحظاتی را در زندگی مان تجربه کرده ایم که موسیقی را به عنوان تنها همدم و همراه خود در آن لحظات، در کنار خود می یافتیم و حس می کردیم.
* شروع، با حرف زدن از یک تجربه ی بسیار عمیق و شخصیِ نویسنده یا سخنران در زمینه ی مورد بحث:
بزرگترین عشق زندگی من! همان که بیشتر وقتها، شریک لحظات خوشی و غمهای من هست. همان که همیشه با من حرف میزند و همیشه به حرفهایم گوش می کند. حتی با اینکه گاهی همه ی حرفهایش را از حفظم، اما دلم میخواهد باز هم برایم حرف بزند و من در سکوت به آن ها گوش بدهم. آن که بیش از هر کس و هر چیز دیگری می داند چگونه روحم را نوازش کند. او، همانا موسیقی است.