الیزابت کوبلر راس | مدلی برای مراحل سوگواری و تحمل اندوه

الیزابت کوبلر راس، رواندرمانگر مشهور سوییسی-آمریکایی، خیلی وقتها به سبکی حرف میزد که گویی آخرین لحظات زندگی را میگذراند: «دلم برای زندگیام تنگ میشود؛ برای همهی آنهایی که از دستشان دادهام دلتنگ خواهم شد.»
البته شرایط زندگی هم به گونهای پیش رفته بود که او، تجربهی «از دست دادن» را بیشتر و بهتر ببیند و پیش چشم داشته باشد: کوبلر راس، در چند سکتهی متوالی، سلامت خود را از دست داده و تقریباً نیمی از بدنش فلج شده بود. ویلچر و در سالهای آخر، تخت، همدم دائمی او بودند و همین باعث شده بود که او مرگ و از دست دادن را بهتر لمس کند.
اما با همهی اینها، شور و شوق او برای زندگی نیز مثال زدنی است. نویسندهی همکار او، دیوید کسلر، به خوبی توضیح میدهد که اگر خودش بالای سر او نبود و با چشمان خویش آخرین نفسهای او را نمیدید، هیچوقت نمیتوانست باور کند که کوبلر راس ساعت هشت و یازده دقیقهی غروب یک روز تابستانی، جان داده و مرده است.
از شوق زندگی او همین بس که با آن پیکر بیتحرک، حرفهایش را میگفت و دیکته میکرد و نوشتهها را میخواند و اصلاحات مد نظرش را اعلام میکرد و چنان تا لحظهی آخر کار کرد که آخرین کتابش، یعنی دربارهی اندوه و سوگواری بعد از مرگش منتشر شد.
انسان در انتظار اندوه
الیزابت اصطلاح «anticipated grief» را بسیار دوست دارد و بارها در کتابهایش بهکار میبرد: «اندوهی که در انتظارش هستیم و میدانیم سر خواهد رسید.»
میدانیم والدین خود را روزی از دست خواهیم داد. میدانیم شریک عاطفی خود را از دست خواهیم داد. میدانیم جان خود را از دست خواهیم داد.
همهی این «از دست دادنها» در مسیر زندگی ما نشستهاند و انتظار ما را میکشند؛ یا شاید باید بگوییم: «ما با انتظار آنها، زندگی خود را میگذرانیم.»
اما این انتظار اندوه باعث نمیشود که بتوانیم اندوه از دست دادن را به سادگی تحمل کنیم. حتی اگر به یک بیماری کشنده هم مبتلا باشیم، باز هم برایمان سخت است که از دست دادن جان را باور کنیم و بپذیریم.
و حتی اگر منطقاً بدانیم خطر تصادف و سانحه و مرگ، همیشه در انتظارِ شریک عاطفیمان است، از نظر احساسی هرگز نمیتوانیم بپذیریم که ممکن است روزی چنین اتفاقاتی واقعاً برای او روی دهد.
از نظر کوبلر راس، ما زمانی که با غم از دست دادن روبرو میشویم، بلافاصله نمیتوانیم آن را بپذیریم. بلکه مراحل پنجگانهای را طی میکنیم تا بتوانیم به تدریج با آن غم، کنار بیاییم.
او نخستین بار در کتاب دربارهی مرگ و مردن این مراحل را توضیح داد و در آخرین کتابش یعنی دربارهی اندوه و سوگواری نیز دوباره کوشید آن مراحل را به شکلی بهتر و شفافتر توصیف کند.
مراحل سوگواری | پنج مرحله مدل کوبلر راس
معمولاً رایج است که پنج مرحله سوگواری را به شکل یک نمودار ترسیم میکنند. اما روحیه و حال و هوای نوشتههای کوبلر راس و الگوی فکر کردن او، چندان رنگ و بوی نمودارهای مهندسی را ندارد. خودش هم توضیح میدهد که مراحل سوگواری قرار نیست همیشه و همهجا به یک شکل طی شوند.
بنابراین ما در این درس، نمودار کوبلر راس را ترسیم نمیکنیم و چنانکه خود او دوست داشت، صرفاً مراحل سوگواری و مواجه با اندوه را یک به یک برای شما شرح میدهیم:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای حمایت اجتماعی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. به عنوان عضو ویژهی متمم به مجموعه درسهای بسیار بیشتری از جمله درسهای زیر دسترسی پیدا میکنید:
البته اگر به حمایت اجتماعی و رابطه عاطفی و موضوعاتی از این دست علاقه دارید، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
تمرین و مشارکت در بحث
آیا شما تا کنون فقدان یا سوگی را تجربه کردهاید که طی آن از مراحل راس کوبلر عبور کرده باشید؟
توجه داشته باشید که بیشتر مثالها و توضیحات این درس با این فرض بود که ما یکی از نزدیکان خود را از دست دادهایم.
اما مراحل سوگ و سوگواری میتوانند در بسیاری از رویدادهای تلخ اجتماعی، در از دست دادن داشتههای مادی و به طور کلی در هر شکلی از فقدان و تغییر وضعیت موجود، تجربه شوند.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری حمایت اجتماعی به شما پیشنهاد میکند:
- حمایت اجتماعی
- تعریف حمایت اجتماعی چیست؟ معرفی انواع حمایت های اجتماعی
- با دوستانمان وارد تعامل مالی بشویم یا نه؟
- حمایت اجتماعی | تعریف دوستی چیست | چه کسانی واقعاً دوست شما هستند؟
- آیا شما تنها هستید؟ (پرسشنامه سنجش میزان تنهایی)
- اگر تنها هستید بخوانید: رابطه بین تنهایی و سلامت
- رابطه حمایت اجتماعی و طول عمر | مروری بر پرسشنامه حمایت اجتماعی
- جملاتی درباره تنهایی | کتاب فلسفه تنهایی
- نقش ارتباط اجتماعی در افزایش عمر سالمندان
- شبکه سازی برای زندگی و کسب و کار
- یکی از جملات مارتین لوتر کینگ | سکوت دوستان یا حرفهای دشمنان؟
- آیا این رابطه ارزشمند است؟ پرسشنامه سنجش کیفیت دوستی و رابطه
- آیا دوستانتان هنگام حمایت عاطفی از شما، اصول اولیه را رعایت میکنند؟
- تعریف رابطه عاطفی چیست؟ زندگی شما تا چه حد از نظر روابط عاطفی غنی است؟
- شش مرحلهی روابط بین فردی
- نظریه دلبستگی جان بالبی | آشنایی با چهار سبک دلبستگی
- مثلث استرنبرگ چیست؟ | آشنایی با مثلث عشق و پیام آن
- نشانه های پیشگوییکنندهی شکست رابطه عاطفی
- هر آشنایی و دوستی، میتواند آغاز تغییری همیشگی باشد
- قصه گویی و انواع قصههای شخصی | چرا دوستانمان قصه زندگی خود را تعریف میکنند؟
- هنگام نارضایتی از رابطه چه شیوهای را انتخاب میکنید؟
- حسادت در رابطه عاطفی
- پارادوکس عاطفی | حسم به تو، ترکیبی از حسهای خوب و بد است
- با پارادوکس عاطفی چه کنم؟ در این رابطه، بمانم یا بروم؟
- الیزابت کوبلر راس | مدلی برای مراحل سوگواری و تحمل اندوه
- عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست | مگان دیواین
- جملاتی در مورد احساس تنهایی | از متن کتاب فلسفه تنهایی
- نظریه نفوذ اجتماعی: ما چگونه با خودافشایی رابطه میسازیم؟
- آیا شما هم دوستانی دارید که در “گوش ندادن” به حرفهایتان حرفهای باشند؟
- گوش دادن دفاعی، گوش دادن تهاجمی و گوش دادن ماشینی
- خبرهای خوب و افکار مثبت روزانه را چگونه تحمل میکنید؟
- آیا دوستِ دوستِ شما با شما دوست است؟ با دوست دیگر شما چطور؟
- ترکیب شبکه ارتباطی شما چگونه است؟
- دوستی اینترنتی: آیا دوستی دیجیتال جایگزین دوستی فیزیکی میشود؟
- چند پیشنهاد برای مدیریت جر و بحث و دعواهای دنبالهدار در رابطه عاطفی
- انسانها تغییر میکنند
- رابطه ما را تغییر میدهد
- نکتهای در مورد انتقام گرفتن
- تری اوربوچ | محقق، نویسنده و مشاور خانواده و روابط عاطفی
- کتاب هوش اجتماعی | دانیل گلمن
نویسندهی دیدگاه : حسین
سلام دوستان
یکی از سخت ترین فقدان های فقدان پدر و مادر است، بویژه مادر، 23 سال داشتم که مادرم در سن 44 سالگی در خواب با سکته قلبی از دنیا رفت، شبی که من در خانه حضور نداشتم، هیچکس فکر از دست دادن ایشون را نمیکرد.ما 5 برادر و 2 خواهر بودیم، مادرم جور خاصی همه مان را دوست داشت که هرکدومون فکر میکردیم که بیشتر از همه دوستمون داره یعنی در حد یقین میدونستیم...اما از نظر ایشون همه یکسان بودیم. توی تمام عمرمون هیچکدام از بچه ها حتی یک کلمه تو از طرف پدر به مادر نشنیده بودیم فقط شاهد محبت و احترام بودیم اما از طرف فرزندان دیر آمدن به خونه باعث استرس و نگرانی مادر می شد و گاهی بحث و مشاجره سیاسی بین فرزندان (سال 60) باعث ناراحتی مادر می شد و ما هیچ کدوممون نمی فهمیدیم.
به هر حال قلب پر مهر مادر که بلحاظ مهربون و صمیمیت زبانزد خاص و عام فامیل بود به ناگاه در آبان 60 ایستاد. من انکار الیزابت راس را شدیدا تجربه کردم...اما از خشم خبری نبود چون یک ساعت پس از خاک کردن پیکر بی جانش در آرامگاه من به تنهائی بر مزارش برگشتم و تا چند ساعت محبت هائی را که می بایست در زمان حیاتش ابراز میکرد به خاکش ابراز کردم و با خدای خودم وارد معامله شدم . از خدا خواستم همه ثواب هائی که فکر می کردم اندوختم را به حساب مادرم (من از کودکی نماز و روزه ام را کامل برپا داشتم) و همه گناهان احتمالیش را از خدا خواستم به حسابم منظور نماید. با توجه به سن کمم با این کار احساس سبکی داشتم اما هنوزم در مرحله انکار بودم. حتی افسردگی را تجربه نکردم ولی تا دلتان بخواهد حس پشیمانی از کارهائی که میتوانستم براش انجام بدم امانم را بریده بود. (چون هنوز به درآمد نرسیده بودم علیرغم اینکه اون ایام همزمان دو تا دفتر طراحی ساختمان با دست خالی در دو شهر ساری و بابل داشتم ولی هنوز کاری نگرفته بودم ، فقط یک بار به مادرم گفتم "مامان اولین درآمدم را برایت یک گردنبند طلا میخرم" وقتی این جمله را از من شنید اشکش سرازیر شد و گفت ممنونم همین که عنوان کردی انگار برایم گرفتی!...).
خلاصه اونقدر در مرحله انکار موندم که به لطف معامله به مرحله پذیرش رسیدم. باور بفرمائید که همچنان حس پشیمانی در وجودم هست...بلد نبودم وظایف فرزندی ام را انجام بدم...راستش خجالت میکشیدم بیشتر ابراز احساسات کنم. برای همین به دوستانی که پدر و مادر داشتند و دارند همیشه توصیه میکردم ضمن انجام وظایف فرزندی ،بدون هیچ بهونه ای دستان پرمهر مادرتان را ببوسید تا این حس پشیمونی اذیتتون نکنه!...
پ.ن : بادست خالی دوتا دفتر طراحی رایگان داشتم یکی طبقه فوقانی مغازه پدرم بود در ساری و دیگری یک واحد رایگان در بابل که یکی از سرمایه داران آشنا رایگان اجاره داده بود که بنایش مصادره نشود!...اما بدلیل رودربایستی از آشنایان پولی نمی گرفتم و به علت تنهائی کارکردن، مشتری بیگانه و درآمد نداشتم و بعد از فوت مادرم رفتم معلم شدم.(روحش شاد)
امیدوارم خدا مادر همه شما عزیزان را حفظ کند.