Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب آینده نزدیک | کوین کلی (خلاصه کتاب و نقد آن)


کتاب آینده‌ی نزدیک کوین کلی

۸۰۰۰ روز.

زمانی که در سال ۲۰۱۶ کوین کلی (Kevin Kelly) کتاب آینده نزدیک یا Inevitable را منتشر می‌کرد، صرفاً حدود ۸۰۰۰ روز از ظهور اینترنت گذشته بود. اگر چهار یا پنج سال دیگر را هم به آن بیفزاییم، به چیزی حدود ۱۰۰۰۰ روز می‌رسیم.

واقعاً دوره‌ی کوتاهی است. فقط تصور کنید حدود ۱۲۰۰۰ روز قبل، کوین کلی به دفتر شبکه‌ی ABC سر زده که آن‌ها را قانع کند اینترنت چیز خوبی است و ممکن است در آینده‌ی نزدیک اهمیت پیدا کند.

به قول کلی، آن زمان ABC یکی از سه شبکه‌ی بزرگ جهان بود و کل اینترنت در مقابل آن‌ها یک پشه محسوب می‌شد. کوین کلی نمی‌تواند آن‌ها را قانع کند abc.com را ثبت کنند؛ با وجودی که این کار هزینه‌ای هم نداشته است.

دامینی که کوین کلی برای خودش ثبت کرده و الان هم از آن استفاده می‌کند (kk.org) نشان می‌دهد که او خودش به آینده‌ی اینترنت باور داشته است.

شاید همین نگاه پیشروِ کلی در سه دهه‌ی قبل و رویکرد تحلیل‌گرانه‌ای که همیشه به تکنولوژی داشته (از جمله به عنوان هم‌بنیان‌گذار نشریه‌ی Wired) باعث شده که خواننده‌ی امروز هنوز به حرف‌ها و پیش‌بینی‌هایی که در آستانه‌ی هفتاد سالگی درباره‌ی سه دهه‌ی آتی مطرح می‌کند اقبال نشان دهد.

آینده نزدیک

درباره اجتناب ناپذیر بودن

کوین کلی نام Inevitable یا اجتناب‌ناپذیر را برای کتاب خود انتخاب کرده است. نامی که در ترجمه فارسی به صلاح‌دید ناشر و مترجم با الهام از عبارتی در متن کتاب به آینده‌ی نزدیک تغییر کرده است.

اصطلاح اجتناب‌ناپذیر را می‌توان به دو شکل «قوی» و «ضعیف» تفسیر کرد. شکل قوی به این صورت است که کسی به شما بگوید اگر دنیا را به بیست یا پنجاه یا یک میلیون سال قبل بازگردانیم، دوباره دقیقاً همین مسیر طی می‌شود و به همین نقطه‌ای که الان هستیم می‌رسیم.

شکل ضعیف به این معناست که مثلا‌ً بگوییم «به وجود آمدن حیات روی کره‌ی زمین اجتناب‌ناپذیر بوده، اما ممکن بود موجودات متفاوتی به وجود بیایند.»

کوین کلی شکل دوم (ضعیف‌تر) را مد نظر دارد. به مثال‌هایش توجه کنید:

چارچوب اینترنت (شبکه‌ای از شبکه‌های گسترده در جهان) اجتناب‌ناپذیر بوده، ولی این اینترنتی که اکنون داریم، می‌توانست این‌گونه نباشد. اینترنت می‌توانست به جای یک شبکه‌ی ناسودبر، تجاری باشد یا به جای سامانه‌ای بین‌المللی، ملی باشد یا به جای عمومی بودن، خصوصی باشد.

گفت‌و‌گوی راه دور (انتقال پیام صوتی به راه دور با به‌کارگیری الکتریسیته) اجتناب‌ناپذیر بود، ولی آی‌فون چنین نبوده است.

چارچوب کلی وسایل نقلیه‌ی چهارچرخ اجتناب‌ناپذیر بود، ولی ممکن بود خودروهای شاسی‌بلند به شکل امروزی وجود نداشته باشند.

پیام‌رسانی فوری اجتناب‌ناپذیر بود، ولی هر ۵ دقیقه توئیت کردن چنین نبوده است.

کوین کلی در کتاب آینده نزدیک می‌کوشد روندهای اجتناب‌ناپذیر را – در همین شکل ضعیف آن – بررسی و تحلیل کند. به این منظور او می‌کوشد تا حد امکان از تصویر‌پردازی درباره‌ی مصداق‌ها فاصله بگیرد، اما بستر و مسیر کلی توسعه‌ی فناوری را پیش چشم مخاطب ترسیم کند.

به عنوان یک نمونه، کوین کلی به این سوال نمی‌پردازد که «آیا گوگل سی سال آینده هم وجود خواهد داشت؟» یا این‌که «چه شرکت‌هایی قرار است جای گوگل را بگیرند؟»

او به مفهوم «فیلتر» و «پالایش اطلاعات» توجه دارد و توضیح می‌دهد که با افزایش حجم اطلاعات، سرویس‌هایی که در این حجم رو‌به‌رشد داده‌ها به هر شکلی نقش «جداکننده» و «انتخاب‌کننده» را بهتر ایفا کنند، جایگاه بالاتری خواهند یافت.

خلاصه کتاب آینده نزدیک در چند جمله

کوین کلی به عنوان یک مشاهده‌گر تعدادی از اَبَرروند‌ها یا مگاترندهای حاکم بر دنیای تکنولوژی را گزارش داده است. در ادامه بعضی از این مگاترندها را – به شکل مختصر – با هم مرور می‌کنیم:

شدن (در برابرِ بودن)

کِلی به اصطلاح Becoming (در مقابل Being) علاقه‌ی ویژه‌ای دارد. او معتقد است که یکی از روندهای بزرگ حاکم بر دنیای فعلی این است که محصولات در قالب «شکل نهایی» و «محصول نهایی» عرضه نمی‌شوند.

آیا گوشی موبایلی که الان می‌خرید، در سال آینده هم دقیقاً مانند امروز خواهد بود و همین کارایی را خواهد داشت؟ نه! چون سیستم عامل آن پیوسته به روز می‌شود و تولیدکننده‌ی گوشی و عرضه‌‌کننده‌ی سیستم‌عامل بارها و بارها بسته‌های به‌روزرسانی را برایتان ارسال خواهند کرد.

این ویژگی در مورد بسیاری از اپلیکیشن‌ها و سرویس‌های نرم‌افزاری هم مصداق دارد:

«پس از مدتی نرم‌افزاری را باز می‌کنم که استفاده‌ی چندانی از آن ندارم و چیزهایی که انتظارشان را دارم سر جای‌شان نیستند و از برخی گزینه‌ها هیچ نشانی نمانده است.»

به همین علت می‌توان گفت در عصر تکنولوژی کاربران تازه‌کاران ابدی هستند و هیچ‌وقت نمی‌توانند مطمئن باشند که به یک استفاده‌کننده‌ی حرفه‌ای بدل شده‌اند.

بر اساس آن‌چه در درس نسخه بتا گفته‌ایم، این ویژگی بسیار نزدیک به مفهومی است که با اصطلاح «بتای همیشگی / Forever Beta» توصیف می‌شود.

هوشمندسازی

هوشمندسازی یا Cognifying دومین مگاترندی است که کِلی به آن اشاره می‌کند. به این معنا که به تدریج «سطحی از هوشمندی» به هر محصول یا فرایندی افزوده می‌شود.

او ضمن اشاره به دستاوردهای هوش مصنوعی، توضیح می‌دهد که بر خلاف تصور رایج در داستان‌های علمی-تخیلی، هوش مصنوعی را نباید صرفاً در قالب روبات‌ها یا موجوداتی شبیه انسان تصور کنیم که کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد.

ما هوش مصنوعی را بیشتر به شکل سرویس‌های هوشمند (از جستجوی گوگل تا خدمات پیشنهاد محصول آمازون) تجربه خواهیم کرد.

او معتقد است که هوشمندی در آینده‌ی نزدیک چیزی از جنس برق خواهد بود. به این معنا که اغلب ما الان در خانه‌های خود «مولد برق» نداریم، بلکه به «جریان برق» دسترسی داریم. برق جای دیگری تولید می‌شود و هر کس در هر نقطه‌ای می‌تواند بسته به نیاز خود از آن استفاده کند.

اگر اصطلاح SaaS را دوست دارید، شاید بتوان تصویر ذهنی کِلی را با اصطلاح CaaS توصیف کرد (Cognition as a Service).

دنیایی از جریان‌ها

روند دیگری که مورد توجه کوین کلی قرار گرفته این است که ما دیگر با یک دنیای استاتیک و ثابت روبه‌رو نیستیم. بلکه با جهانی از جریان‌ها روبه‌رو هستیم: جریانی از خبرهایی که لحظه به لحظه به‌روزرسانی می‌شوند، صفحه‌ی Feed اینستاگرام و فیس‌بوک که هر لحظه تغییر می‌کند، توییت‌هایی که یکی پس از دیگری ظاهر می‌شوند و به سرعت جای یکدیگر را می‌گیرند.

همین اتفاق در مورد فیلم و موسیقی هم افتاده است. ما قبلاً یک نوار کاست یا CD و DVD موزیک یا فیلم داشتیم؛ فیلم و موزیک در قالب یک شیء.

اما الان ابزارهایی مانند Soundcloud و Spotify و Netflix (یا نمونه‌های ایرانی آن مثل نماوا و فیلیمو) باعث شده‌اند که ما با «جریانی از صدا» یا «جریانی از تصویر» روبه‌رو باشیم.

یک مصداق این جریان را [ اگر چه کوین کلی مثال نمی‌زند ] می‌توان در تب‌های شبکه‌های اجتماعی جستجو کرد. عجیب‌ترین، تلخ‌ترین، شیرین‌ترین و تأثیرگذارترین رویدادها صرفاً برای چند ساعت یا چند روز به Trend تبدیل می‌شوند و سپس جای خود را به رویدادهای بعدی واگذار می‌کنند. به نظر می‌رسد که دیگر هیچ رویدادی به خودی خود اصالت ندارد و آن‌چه واقعاً وجود دارد «جریان رویدادها» است.

این نکته‌ای است که کاربران شبکه‌های اجتماعی هم کم‌و‌بیش درک کرده‌اند و هر وقت یک تب جدی فضای این شبکه‌ها را در برمی‌گیرد، می‌شنویم که می‌گویند: «چند روز بگذرد دیگر خبری از این بحث نخواهد بود.»

زندگی بر روی صفحه نمایش

این روند هم چیزی است که کِلی معتقد است هم‌چنان ادامه خواهد یافت. ما هر سال بیش از پیش به صفحه‌ی نمایش وابسته می‌شویم.

صفحه‌ی نمایش، دیگر نه صرفاً برای دیدن فیلم و خبر و سرگرمی، که برای خواندن کتاب و نقشه‌خوانی و جستجوی راه و پرسیدن سوال (مثلاً از گوگل) و حرف زدن با دوست و آشنا و خانواده به‌کار گرفته می‌شود.

کِلی معتقد است که ما هنوز نمی‌دانیم ترجیحات انسان‌ها در زمینه‌ی صفحه‌ی نمایش چگونه تغییر خواهد کرد. او مثال می‌زند که قبلاً فکر نمی‌کردیم حاضر شویم مطالعه را در صفحه‌هایی کوچک به اندازه‌ی صفحه‌ی نمایش موبایل انجام دهیم. اما الان بسیاری از ما این شکل از مطالعه را – حداقل به عنوان بخشی از سبد مطالعه‌ی خود – پذیرفته‌ایم.

او حتی این نکته را به عنوان یک سناریوی قابل‌تصور مطرح می‌کند که بعید نیست صفحه‌ی نمایش از این هم کوچک‌تر شود و به ابعادی برسد که صرفاً یک کلمه در آن جا می‌گیرد.

کافی است برای خواندن یک متن ۱۰۰۰ کلمه‌ای، کلمه‌های روی این صفحه نمایش ۱۰۰۰ مرتبه (با سرعتی که شما انتخاب می‌کنید) عوض شده و یکی پس از دیگری نمایش داده شوند.

دشوار به نظر می‌رسد؟ عادت به این شکل از خواندن ندارید؟ کافی است فکر کنید که تا همین چند دهه پیش، عادت به خواندن متن‌های متحرکی که هنگام دیدن اخبار و کلیپ‌ها «از زیر تصویر عبور می‌کنند» نیز وجود نداشته است.

دسترسی به جای مالکیت

وقتی شما اشتراک Netflix را می‌خرید، آیا مالک بزرگ‌ترین آرشیو فیلم جهان شده‌اید؟ نه! شما صرفاً دسترسی به بزرگ‌ترین آرشیو فیلم جهان را «برای مدتی مشخص» خریداری کرده‌اید.

هنوز نسل کسانی که دوست داشتند آرشیو موسیقی و فیلم را در خانه‌های خود داشته باشند از بین نرفته و بسیاری از آن‌ها زنده هستند. اما نسل جدید، بر خلاف پدران و مادران خود، آموخته است که به جای مالکیت (Ownership) به دسترسی (Access) فکر کند.

قبلاً «دسترسی» شکل ضعیف‌شده‌ای از مالکیت به نظر می‌آمد: «اجازه‌ی دانلود نمی‌دهند، پس چاره‌ای نیست. فقط باید آنلاین ببینم یا بخوانم.»

اما به تدریج «دسترسی» به یک انتظار تبدیل شده‌ است: «من می‌خواهم هر جایی از روی هر کامپیوتر یا موبایلی به اطلاعاتم، به موسیقی مورد علاقه‌ام، به فیلم‌های مورد نظرم دسترسی داشته باشم.»

کاربران به تدریج آموخته‌اند و می‌آموزند که لازم نیست فضای گوشی تلفن یا لپ‌تاپ خود را به نگهداری فایل‌ها و داده‌ها و اطلاعات اختصاص دهند. این فضا هم محدود است و هم به سادگی آسیب خواهد دید. ما نباید با گم شدن گوشی‌مان،‌ تمام اطلاعات تماس، فیلم‌ها، موزیک‌ها، مقاله‌ها و ایمیل‌هایمان را از دست بدهیم.

در نگاه کوین کِلی تبدیل شدن «مالکیت» به «دسترسی» روندی است که در دهه‌های آتی هم ادامه خواهد یافت.

به اشتراک گذاشتن

به نظر می‌رسد که زندگی جدید، زندگی بر پایه‌ی به اشتراک گذاشتن (Sharing) است.

کِلی این واژه را به گسترده‌ترین شکل آن به‌کار می‌برد. مثلاً بسیاری از ما وقتی به یک مهمانی یا سفر می‌رویم، دوست داریم عکس سفر خود را در شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذاریم. انگار در ذهن ما تصویری از یک «خانواده‌ی بزرگ‌تر» شکل گرفته که تجربه‌ها و دانسته‌ها و لحظات‌مان را به آن‌ها اطلاع می‌دهیم و متقابلاً انتظار داریم (یا عادت کرده‌ایم‌) که آن‌ها هم چنین کنند.

این‌که هر لحظه حس‌و‌حال‌ و افکارمان را به کمک توئیتر به دیگران می‌گوییم نیز نمونه‌ی دیگری از همین عادت به‌اشتراک‌گذاری است.

اما Sharing شکل‌های دیگری هم دارد. ما گاهی تلاش‌ها و دستاوردهای خود را با دیگران به اشتراک می‌گذاریم. ویکی‌پدیا حاصل چنین فرهنگ و فضایی است.

در واقع می‌توان گفت کوین کِلی مفاهیمی مانند همکاری و تعامل (Cooperation & Collaboration) را هم زیرِ چترِ Sharing قرار می‌دهد و بررسی می‌کند.

او – بر خلاف کسانی که معتقدند تکنولوژی انسان را به سمت زندگی فردی و انفرادی می‌برد – عمیقاً باور دارد که جمع‌هایی بزرگ‌تر و مستحکم‌تر بر پایه‌ی تکنولوژی و ابزارهای آن شکل گرفته‌اند و خواهند گرفت.

اهمیت فیلتر و پالایش

روند دیگری هم وجود دارد که بسیاری از ما آن را تجربه کرده‌ایم و کوین کِلی آن را هم‌چنان روند غالب در دهه‌های پیش رو می‌بیند: نیاز به فیلتر و پالایش.

بسیاری از ابزارهایی که تکنولوژی در دسترس ما قرار داده، کمک می‌کنند که داده‌ها و محتوای جدید تولید کنیم. ما انسان‌ها هم نشان داده‌ایم که از هر فرصتی برای حرف زدن و تولید محتوا استفاده می‌کنیم.

به همین علت پیش از این در درس جستجو با گوگل گفته‌ایم که با توجه به ضعیف بودن محتواهای تولیدشده (از نظر کیفیت، دقت، صحت و اعتباٰر) عملاً در شرایط امروز به مهارت «زباله گردی دیجیتال» نیاز داریم تا در لابه‌لای این حجم از محتوا، آن‌هایی را که مفید و معتبر و قابل‌استفاده هستند پیدا کنیم.

طبیعی است در این میان نیاز به سرویس‌هایی که این جستجو را ساده‌تر کرده و اطلاعات موجود را فیلتر و پالایش کنند، بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز خواهد بود. گوگل در پاسخ به چنین نیازی شکل گرفت و رشد کرد و می‌توان حدس زد که در آینده هم هر شکلی از خدمات «جداسازی» و «پالایش» می‌تواند به المانی کلیدی در اکوسیستم تکنولوژی جهان تبدیل شود.

بازآرایی و Remix کردن

همین الان هم این تجربه را داریم که بخش بزرگی از آن‌چه در قالب «ابزار»، «پلتفرم»، «نرم‌افزار» و «محتوا» در اختیار ما قرار می‌گیرد، ترکیبی از چیزهایی است که پیش از این وجود داشته است.

دسترسی آسان و ارزان به دستاوردهای دیگران این امکان را فراهم کرده که افراد و کسب‌و‌کارها با «بازآرایی داشته‌های موجود و در دسترس» خدمات و محصولات جدیدی عرضه کنند.

این امکان بازآرایی پیامد مهمی هم داشته و آن این است که «آماتورها» این فرصت را دارند تا در کنار «حرفه‌ای‌ها» محصولاتی را تهیه، تولید و عرضه کنند و بخش‌هایی از بازار را به خود اختصاص دهند.

البته می‌دانیم که بازآرایی چالش‌های فراوانی هم با خود به همراه دارد که یکی از آن‌ها، چالش «مالکیت» است. به نظر می‌رسد که مفاهیم سنتی مالکیت در این فضای جدید (که طی دهه‌های آتی تقویت نیز خواهد شد) نیاز به بازآفرینی و بازتعریف دارند.

تعامل

کارشناسان ABC زمانی که کوین کلی با آن‌ها درباره‌ی اینترنت صحبت می‌کرد گفته بودند که «مخاطب، ذاتاً منفعل است.»

منظورشان این بود که مخاطب عادت دارد جلوی تلویزیون یا پای رادیو خود را رها کند و بیفتد و تکیه داده به مبل، آن‌چه را در اختیارش قرار داده می‌شود ببیند یا بشنود.

آن‌ها می‌گفتند چطور انتظار دارید این مخاطبان حرف بزنند و مشارکت کنند و نظرات خود را بیان کرده و محتوای جدید عرضه کنند؟

امروز می‌دانیم که آن فرض نادرست بوده است. بخش قابل‌توجهی از مخاطبان، انفعال را دوست ندارند. آن‌ها حرف می‌زنند، کامنت می‌گذارند، در تولید محتوا مشارکت می‌کنند و تعامل با دیگران برایشان ارزشمند و ارزش‌آفرین است.

البته تعامل صرفاً به حوزه‌ی محتوا محدود نیست و فراتر از این‌هاست. امروزه از ساده‌ترین وسایل خانه (مثلاً یخچال و سیستم تهویه مطبوع) تا پیچیده‌ترین‌ها (مثلاً کنسول بازی) انتظار داریم از ما بازخورد بگیرند و ارتباطی دوطرفه با‌ آن‌ها داشته باشیم.

ابزارهای جدید مانند عینک‌های واقعیت افزوده هم به توسعه‌ی فضای تعاملی کمک کرده‌اند و می‌کنند.

می‌شود حدس زد که این وضعیت در آینده هم رو به افزایش خواهد بود و ارتباط یک‌طرفه به «ویژگی دورانِ قدیم» تبدیل خواهد شد.

ردیابی و Tracking

این روند نیاز به توضیح ندارد.

همه‌ی ما می‌دانیم که موقعیت مکانی ما، الگوی مصرف اینترنت ما، تراکنش‌های مالی ما و بسیاری از داده‌های دیگر مرتبط با ما دائماً اندازه‌گیری، کنترل و ثبت و ضبط می‌شود.

بسیاری از ما مشکل چندانی با این اتفاق نداریم و آن را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر زندگی امروزی پذیرفته‌ایم.

انواع سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها بسته به نیاز خود مجوزهای فراوانی را از ما می‌گیرند و ما هم آگاهانه و ناآگاهانه، توافق‌نامه‌ی استفاده از آن‌ها را تأیید می‌کنیم و تسلیم آن‌ها می‌شویم.

ضمن این‌که در موارد بسیاری خودمان هم چنین تقاضایی داریم. حتی پول می‌دهیم که عضو اپلیکیشن‌هایی شویم که وزن ما، کالری مصرفی‌مان،‌ میزان مطالعه و سایر عادت‌های ما را ثبت و ضبط کنند.

درباره‌ی این نوع ردیابی‌ها و پیگیری‌ها حرف‌های بسیاری گفته شده است. جنبه‌های اخلاقی این پدیده، نقاط ضعف و نیز دستاوردهای ارزشمند آن به شدت مورد توجه قرار گرفته و به بحث گذاشته شده است.

شاید ما از این‌که موقعیت جغرافیایی‌مان توسط دولت‌ها کنترل شود چندان راضی نباشیم، اما جایی دیگر و در شرایطی دیگر، مثلاً از این‌که اپلیکیشن‌های وِیز یا بلد یا نشان، موقعیت جغرافیایی ما و دیگران را کنترل کرده و به بهینه‌سازی ترافیک و کاهش زمان سفرهای درون‌شهری کمک می‌کنند راضی باشیم.

به هر حال، مستقل از این‌که چنین پدیده‌ای را بپسندیم یا نه، کوین کلی آن را به عنوان یکی از مگاترندهای تأثیرگذار در دهه‌ی پیش رو در نظر می‌گیرد.

پرسشگری و زیر سوال رفتن مفروضات

ابهام، ویژگی اجتناب‌ناپذیر دنیای جدید است.

در نگاه کوین کلی، پیش از این تعریف‌های ساده و چارچوب‌های مشخصی از دنیا ارائه می‌شد. همه چیز به نظر معمولی بود. قواعد ساده‌ای که همه جا مصداق داشتند و تعریف‌ها و توصیف‌هایی که هر روز با مصداق‌های آن‌ها روبه‌رو می‌شدیم.

اما اکنون وب و شبکه‌های اجتماعی قطعه‌های بسیاری از «واقعیت» را پیش روی ما قرار می‌دهند. ما رفتارهای مثبت و منفی و وضعیت شهروندان، سیاستمداران و مردمی را که در دورافتاده‌ترین نقاط جهان زندگی می‌کنند می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم و با ترکیب این داده‌ها «یک واقعیت تازه» برای خودمان می‌سازیم.

واقعیتی که الزاماً با آن‌چه سنت، رسانه، خانواده و دولت در اختیار ما قرار می‌داده یکسان نیست.

به همین علت می‌توان انتظار داشت که دنیای جدید، دنیای «زیر سوال رفتن مفروضات» باشد. پرسش‌گری بخش جدایی‌ناپذیر دنیای امروز است و حتی شاید بتوان گفت پرسش‌ها بیشتر از پاسخ‌ها رشد خواهند کرد.

نکاتی در نقد کتاب آینده نزدیک

کتاب آینده نزدیک یا اجتناب ناپذیر برای کسانی که علاقه دارند قدرت تحلیل خود و توانایی آینده‌نگری‌شان را افزایش دهند، کتابی مفید و  ارزشمند است.

این کتاب قرار نیست صرفاً تصویری از بیست یا سی سال آینده در اختیارمان قرار دهد. بلکه کمک می‌کند تا همین امروز را بهتر ببینیم و درک کنیم و بفهمیم.

نوع نگاه تحلیلی کِلی بسیار آموزنده است و حتی می‌تواند برای کسانی که تکنولوژی دغدغه‌ی اول آن‌ها نیست نیز آموزنده باشد.

بسیاری از گزاره‌های او ما را به عنوان خواننده به فکر کردن وامی‌دارد و باعث می‌شود که نگاهی کلان‌تر به دنیای اطراف‌مان داشته باشیم.

برای افرادی که بزرگ‌ترین تغییرات دنیای جدید را آمدن یک پلتفرم اجتماعی جدید یا تغییر الگوریتم گوگل و اینستاگرام می‌دانند، آینده‌ی نزدیک کمک می‌کند تا کمی دورتر بایستند و جهان را از نقطه‌ی بالاتری تماشا کنند.

اما وجود همه‌ی این نکات مثبت و ارزشمند به این معنا نیست که نمی‌توان از کتاب کوین کِلی ایراد گرفت.

نوع تحلیل کِلی، ضمن الهام‌بخش بودن به علاقه‌مندان آینده پژوهی احتمالاً بسیاری از آن‌ها را راضی نخواهد کرد. از نظر کِلی چیزی به نام Futures (آینده‌های محتمل) وجود ندارد و فقط یک آینده‌ی مشخص (Future) قابل‌تصور است. او حرف‌هایش را نه به عنوان «یک سناریوی ممکن یا محتمل» بلکه به عنوان «واقعیتی گریزناپذیر» مطرح می‌کند.

حرف زدن از آینده با این سطح از جدیت و قطعیت، به فرض این‌که ممکن هم باشد، نیازمند مطالعه و تحقیق جدی است و نمی‌توان با بررسی‌های موردی و مرور خاطرات، چنین سطحی از تحلیل‌های قطعی را به مخاطبان عرضه کرد.

نکته‌ی دیگری که در مورد کار کوین کِلی وجود دارد این است که او هوشمندانه کوشیده است مسیر خود را از افراد «خوش‌بین به آینده» و «بدبین به آینده» جدا کند.

او می‌داند که خواننده به سرعت می‌خواهد کتابش را در یکی از دو دسته‌ی «نگاه خوشبین ‌و آینده‌ی یوتوپیایی» و «نگاه بدبین و آینده‌ای ویران‌شده» طبقه‌بندی کند. به همین علت در همان ابتدا توضیح می‌دهد که در نگاه من، آینده نه از جنس Utopia است و نه Dystopia.

کِلی اصطلاح Protopia را خلق می‌کند و می‌گوید که Pro به دو کلمه‌ی فرایند (Process) و پیشرفت (Progress) اشاره دارد. او تحول دنیا را به عنوان یک «فرایند پیشرفت تدریجی» می‌بیند و تفسیر می‌کند.

این نگاه خوش‌بینانه‌ی کِوین کِلی قاعدتاً منتقدانی هم دارد که او آن‌ها را نادیده گرفته و تلاشی برای اقناع این دسته از مخاطبان / صاحب‌نظران انجام نداده است.

اما مسئله در این‌جا نیست. مسئله این است که نمی‌توان تحلیل تکنولوژی را در پیش‌بینی توانمندی‌ها و روندهای تکنولوژی خلاصه کرد. تحلیل کامل‌تر زمانی شکل می‌گیرد که درباره‌ی اثرات تکنولوژی بر انسان‌ها و جامعه صحبت شود. این‌که چنین روندهایی چه تأثیری بر روی توزیع درآمد، الگوی رشد کشورها، کاهش یا افزایش شغل‌ها،‌ سرعت و کیفیت یادگیری، وضعیت محیط زیست، شکل‌گیری و تقویت و تضعیف حرکت‌های اجتماعی و سیاسی، شکاف میان جایگاه زنان و مردان، فرصت‌ها و محدودیت‌های ایجاد‌شده برای فساد، کاهش یا افزایش قدرت حکومت‌های اقتدارگرا و ده‌ها مولفه‌ی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دیگر خواهند داشت.

فقط در این حالت است که مشخص می‌شود نگاه واقعی ما به آینده از جنس Utopia است یا Dystopia یا ترکیبی از این دو.

کِلی اساساً به سراغ چنین تحلیل‌هایی نرفته و بحث خود را در توصیف مگاترندها متوقف کرده است. او به جای این‌که بگوید من در کنار دو الگوی Utopia و Dystopia یک الگوی سوم (Protopia) آورده‌ام، منطقی بود ساده و شفاف بگوید که در این زمینه هیچ تحلیلی ندارد و «صرفاً به توصیف مگاترندها پرداخته و اساساً نتوانسته یا نخواسته به این مسئله فکر کند که حوزه‌ی اثر این روندها چیست و چگونه خواهد بود.»

روی‌هم‌رفته خواندن کتاب «اجتناب‌ناپذیر» کوین کلی، برای کسی که می‌خواهد آینده تکنولوژی را تحلیل کند «اجتناب‌ناپذیر» است. اما بسیار مهم است که آن را در کنار کتاب‌های دیگری که به این موضوع پرداخته‌اند قرار دهیم تا تصویری کامل‌تر، عمیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر از آینده داشته باشیم.

متمم به علاقه‌مندان این حوزه پیشنهاد می‌کند حداقل دو کتاب دیگر را در کنار کتاب آینده‌ی نزدیک مطالعه کنند. یکی کتاب Singularity نوشته‌ی Ray Kurzweil و دیگری کتاب MegaTech با ویرایش Daniel Franklin.

کتاب کورزویل از این جهت مفید است که بر خلاف نگاه «آهسته و پیوسته»‌ی کوین کلی، به «تکینگی / Singularity» باور دارد. کِلی می‌گوید که آینده همین چیزی است که امروز می‌بینید. روندها همین هست. رویدادها در بستر همین روندها شکل می‌گیرند. تحول، تدریجی است و قرار نیست اتفاقی رادیکال بیفتد.

اما کورزویل تأکید می‌کند که تغییرات تکنولوژی به شدت شتاب گرفته‌اند و این شتاب خود لحظه به لحظه افزایش می‌یابد. در نقطه‌ای نه‌چندان دور در آینده، آن‌قدر سریع نسبت به گذشته تغییر خواهیم کرد که نمی‌توانیم هیچ پُلی بین امروز و فردا بزنیم.

ترکیب دو نگاه «کوین کلی» و «ری کورزویل» می‌تواند وسعت‌نظر ما را در تحلیل آینده افزایش دهد.

کتاب مگاتک هم از این نظر مفید است که در آن از صاحب‌نظران بسیاری خواسته شده درباره‌ی آینده‌ی تکنولوژی نظر بدهند. البته دامنه‌ی تکنولوژی مورد بحث در این کتاب فراتر از فناوری اطلاعات است و حوزه‌هایی مثل غذا و صنایع سنگین را هم در برمی‌گیرد. اما چون تحلیل‌گران در کتاب مگاتک در «توصیف روندها» متوقف نشده‌اند و به سراغ «تبعات روندها» هم رفته‌اند، آشنایی با دیدگاه آن‌ها می‌تواند عمق نگاه و قدرت تحلیل خواننده را هم در حوزه‌ی تکنولوژی افزایش دهد.

در کنار این کتاب‌ها، مطالعه و مرور آثار نویسندگانی که نگاه بدبینانه به آینده‌ی فناوری دارند نیز می‌تواند مفید باشد. چون می‌توانیم بخش‌های منفی و تهدیدهایی که احتمالاً از نگاه تحلیل‌گران خوش‌بینی مانند کوین کلی دور مانده است را هم ببینیم و به دیدگاه متعادل‌تری برسیم.

کارهای نویسندگان بدبین و منتقد تکنولوژی مانند Evgeny Morozov و همین‌طور Jaron Lanier در این زمینه می‌تواند مکمل مناسبی باشد.

ترجمه کتاب آینده نزدیک

کتاب آینده نزدیک توسط شایان تقی نژاد ترجمه شده و توسط #نشر آموخته به بازار عرضه شده است. این نشر در سال‌های اخیر کتاب‌های ارزشمندی را در زمینه‌ی مدیریت تولید و ارائه کرده است.

ترجمه نسبتاً روان است و در خواندن آن با مشکل خاصی روبه‌رو نخواهید شد. بخش‌هایی از دشواری‌های متن را هم باید به متن اصلی و الگوی انتخاب واژگان توسط کوین کلی نسبت داد. به هر حال ترجمه‌ی اصطلاحاتی نظیر «Cognifying» یا «Screening» ساده نیست و کِلی در کتابش، به سادگی و بی‌محابا به واژه‌سازی و مفهوم‌پردازی دست زده است.

اما قضاوت ما این است که در زمینه‌هایی هم می‌شد سلیقه یا دقت بیشتری به‌ خرج داد. مثلاً در متن ترجمه گفته شده که «فرهنگ محلی می‌تواند در پیشرفت یا پسرفت فناوری‌ها نقش داشته باشد.»

این در حالی است که در متن اصلی از واژه‌ی retard (و در کنار advance) استفاده شده و منظور نویسنده این بوده که فرهنگ محلی می‌تواند در افزایش یا کاهش سرعت فراگیر شدن فناوری تأثیر بگذارد. یعنی در نهایت، قرار نیست پسرفتی اتفاق بیفتد، بلکه صرفاً سرعت پیشرفت تابع فرهنگ محلی است.

یا این‌که واژه‌ی Disrupt از واژه‌های کلیدی کوین کلی است و ۲۶ مرتبه به شکل‌های مختلف در کتاب به کار رفته است. اگر چه در برخی واژه‌نامه‌ها ترجمه‌ی دم‌دستی «اخلال / اختلال» برای این واژه پیشنهاد شده است، اما می‌دانیم که اخلال و اختلال دارای بار معنایی منفی هستند و Disruption نوعی در هم ریختن خلاق (همراه با ایجاد ساختار و وضعیتی جدید) است و در ادبیات تکنولوژی بار معنایی مثبت دارد. شاید واژه‌های و تعبیرهایی از جنس «بر هم زدن» بهتر بتوانند این مفهوم را منتقل کنند و باعث نشوند که Disrupt به چیزی شبیه Disturb شبیه شود.

استفاده از این اصطلاح با بار معنایی منفی گاهی باعث شده که منظور نظر نویسنده به شکلی متفاوت (یا حتی معکوس) منتقل شود. مثلاً کوین کلی توضیح داده که هوشمندسازی می‌تواند Disruptive باشد (نظم موجود را به نفع نظم و ساختاری جدیدتر و بهتر و تحولی عمیق‌تر تغییر دهد). اما در ترجمه آمده است که «مزایای هوشمندسازی اجسام بی‌جان می‌تواند صدها برابر نابسامانی بیشتر پدید بیاورد.»

با وجود این نکات – که شاید برخی از آن‌ها را بتوان از جنس اختلاف‌سلیقه دانست – در مقایسه با بسیاری از ترجمه‌های فارسی کتاب‌های حوزه‌ی تکنولوژی، ترجمه‌ی ارائه‌شده خواندنی و روان و قابل درک است.

[ لینک مرتبط: خرید و دانلود کتاب آینده نزدیک از طاقچه ]

[ لینک مرتبط: خرید کتاب آینده نزدیک از سایت آموخته ]

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    حمیدرضا مازندرانی ، علی ، سعید ، زهرا معصومی ، سعید زیادبخش

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری سواد دیجیتال به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه سواد دیجیتال
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۵ نظر برای کتاب آینده نزدیک | کوین کلی (خلاصه کتاب و نقد آن)

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : طاهره خباری

    من پیش از خوندن ترجمه‌ی کتاب The Inevitable، پادکست بی‌پلاس که مربوط به معرفی این کتابه، گوش دادم. هنگام گوش دادن به این پادکست این سوال در ذهنم ایجاد شد که کوین کلی چجوری به تکنولوژی و فرایندهاش نگاه کرده و تونسته این ۱۲ نیرو رو تشخیص بده؟

    یادم میاد در بحث‌های تفکر نقادانه خونده بودم هر نظریه یا دیدگاهی، پیامدها یا استلزام‌هایی داره. به نظرم اومد که یکی از سوالاتی که کوین کلی از خودش پرسیده اینه: «پیامدهای فرایندهای جاری تکنولوژی در حال حاضر چی هست؟» (البته این حدس و گمانِ منه و ممکنه نادرست باشه).

     

    وقتی هم که کتاب ترجمه شده رو کامل خوندم، دیدم که کوین کِلی واقعاً نگاه مثبتی به تکنولوژی داره. از طرفی یه ابعادی رو از تکنولوژی می‌بینه که راستش تا به حال بهش فکر نکرده بودم و دیدن و توجه بهشون واقعاً برام جالب بود؛ به عنوان نمونه:

    * اونجایی که می‌گفت به کمک هوش مصنوعی، ممکنه روش علمی ما متفاوت از اینی که الان هست بشه و اون وقت دیگه معلوم نیست که علم تبدیل به چی بشه و حتی مرزهای علم تا کجاها ادامه پیدا کنه.

    * تقسیم‌بندی جالبی از مشاغل ارائه می‌کنه و تاکید می‌کنه به کمک هوش مصنوعی یه شغل‌هایی برای ما انسان‌ها به وجود میاد که قبلاً وجود نداشته و این به نظرم خیلی امیدوار کننده بود.

    * جایی که درباره‌ی آینده‌ی کتاب‌ها می‌گفت رو دوست داشتم. البته احساسم این بود که نتونم با اون شکل از کتاب‌ها ارتباط برقرار کنم، اما جالبی قضیه این بود که داشت ظرفیت‌های تکنولوژی رو نشون می‌داد.

    * بحث ماده‌زدایی هم برای من خیلی جالب بود. حرکت از کالای فیزیکی به خدمات. البته قبلاً این مورد رو می‌دونستم ولی با ادبیات کوین کِلی برام جذابیت دیگه‌ای داشت: حرکت از اتم به سمت بیت

    * تبدیل شدن انسانِ مدرن به انسانِ شکارگر-خوراک‌جو، از این منظر که صاحب هیچی نیست و اکثر چیزها به شکل اشتراکی درمیاد.

     

    در طول خوندن این کتاب هم داشتم فکر می‌کردم که کوین کلی علاوه بر اینکه به خود تکنولوژی و پیشرفتش خیلی خوش‌بین هست، به خود انسان‌ها هم خوش‌بین هست.

    فقط حیف شد که در فصل آخر درباره‌ی اینکه هوش مصنوعی بر روی انسان‌ها تسلط پیدا نمی‌کنه، دلایل خودش رو توضیح نداد. در واقع کوین کلی می‌گه این سناریو از نظرش غیرمحتمل هست، ولی دلایلش رو نگفته (به گمان من یکی از دلایل شاید بازه‌ی زمانی مورد بررسی‌ در کتاب باشه [یعنی آینده‌ی نزدیک]، وگرنه هستند افرادی که براساس سناریوی «تسلط هوش مصنوعی بر انسان» کتاب هم نوشته‌اند، مثلاً کاری که یووال نوح هراری در کتاب انسان خداگونه انجام داده).

    در کل از دقت و ذکاوت کوین کِلی در این کتاب خیلی خوشم اومد و اینکه خیلی رک و راست و باصداقت حرف می‌زد و می‌گفت برخلاف انتظارش خیلی از تکنولوژی‌ها هم موفق از آب دراومدن، برام آموزنده بود.

    این جمله رو هم خیلی دوست داشتم:

    «نوآوری‌های‌مان به ما اجازه می‌دهند در نادانی‌مان جاسوسی کنیم.»

    من خیلی به این فکر می‌کردم که آدم با مطالعه و یادگیری، بیشتر به نادانی خودش پی می‌بره. ولی همیشه اینو یه چیز شخصی می‌دونستم نه جمعی. از اون طرف در بُعدِ زمانی هم فکر می‌کردم در بلندمدت نادانی آدم‌ها کمتر می‌شه. اما دیدم که این فرضیه‌ی من چقدر غلط بوده و خودم تا به حال بهش دقت نکرده بودم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .