Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران


نشانه های عزت نفس پایین

منطقی است قبل از بحث بیشتر درباره‌ی عزت نفس، به یک سوال کلیدی بپردازیم: آیا اساساً شما مشکل عزت نفس دارید؟

به عبارت دیگر آیا لازم است برای افزایش عزت نفس وقت بگذارید و به آن فکر کنید؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید با نشانه های عزت نفس پایین آشنا باشیم و آن‌ها را در افکار، گفتار و رفتار خود بیابیم.

این درس و دو درس بعد، به علائم عزت نفس پایین اختصاص پیدا کرده‌اند و به شما کمک می‌کنند تا برآورد بهتری از میزان عزت نفس خودتان داشته باشید. پس از این که با نشانه های کمبود عزت نفس بیشتر آشنا شدید، با انگیزهٔ بیشتری راه های تقویت عزت نفس را دنبال خواهید کرد.

در درس حاضر، به سراغ مقاله‌ای از موریس روزنبرگ و تیموتی اُوِنز می‌رویم و با مفهوم «حساسیت بیش از حد» یا «Hypersensitivity» آشنا می‌شویم (+).

حس‌تان به خودتان چیست؟

هر یک از ما تصویر و تصوری از خودمان در ذهن داریم.

قرار نیست این تصویر، همان ذهنیتی باشد که دیگران از ما دارند. حتی قرار نیست این تصور، به تصویر ذهنی دیگران، نزدیک باشد.

اما به هر حال، این تصویر در ذهن ماست و ما با آن زندگی می‌کنیم.

آیا ما این تصویر را همیشه به یک اندازه دوست داریم؟ قطعاً چنین نیست.

قضاوت ما درباره خودمان یک قضاوت ایستا و ثابت نیست و نمیتواند باشد. ممکن است یک رو حسمان به خودمان کمی بد شود و روزهای دیگر خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم.

اما این را هم می‌دانیم که نوسان این علاقه، چندان هم شدید نیست.

منطقی است که انجام یک کار خِیر، حس ما را به خودمان کمی بهتر کند و شنیدن یک انتقاد، کمی حس‌مان را بد کند. اما رابطهٔ ما با خودمان نمی‌تواند پیوسته در محدودهٔ عشق تا نفرت، نوسان داشته باشد.

تحقیقات انجام شده درباره‌ی افرادی که عزت نفس پایین دارند نشان می‌دهد که قضاوت این افراد نسبت به خودشان، به سرعت تغییر می‌کند و در این زمینه بسیار بیشتر از افراد عادی نوسان و تغییرات را تجربه می‌کنند.

منظور از حساسیت بیش از حد یا Hypersensitivity چیست؟

محدودیت در دسترسی به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۳۷ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۲۹۲۱ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۱۳۳۹۷ تمرین در درس‌های عزت نفس ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۳۷ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل

  حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی

  کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان

  چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی

  دوره MBA (مطالعه منظم درس‌های مدیریتی)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

تمرین درس نشانه های عزت نفس پایین

سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روش‌هایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار می‌گیرید؟

  آیا از پیام‌های مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر می‌پذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر می‌گذارد؟

  آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام می‌دهید که بتوان آن‌ها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کارگاه آموزشی عزت نفس
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۴۰۲ نظر برای نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : علیرضا سرگزی

    سلام
    سنسورهای من قبلا خیلی حساس بودند ولی کم کم این حساسیت کاهش پیدا کرد!

    یکی از دلایلی که به نظر من باعث کاهش این حساسیت شد این بود که:

    به خودم گفتم تا کی برای دیگران می خواهی زندگی کنی، تا کی نظره بقیه برات اهمیت داره، این شد که گفتم فارغ از نظر بقیه برای خودم زندگی کنم و ازش لذت ببرم و باید راه خودمو پیدا کنم.

    یکی از کارهایی که انجام میدم Ignore کردنه. هرکی توهین، بی احترامی و ... میکنه رو خیلی راحت با یه جا خالی رد می کنم و به خودم می گم ارزش نداره که بیام ذهنمو با فکر کردن به این جور مسائل بی ارزش درگیر کنم، کارهای مهم تری دارم برای فکر کردن!

    با این توجیهات فعلا که دارم خوب و خوش زندگی میکنم.

    یه کاره دیگه ای هم که انجام دادم این هست که طی این چند سال گذشته وابستگی خودم رو به افراد و محیط خیلی خیلی کم کردم و این کاهش وابستگی باعث شده که حساسیتی هم به اتفاقات بیرونی نداشته باشم.

    وقتی به فردی یا مجموعه ای وابسته میشی خواه نا خواه نسبت به اتفاقات و نظرات اونها هم حساسیت بیشتری به خرج میدی.

    به طور کلی شاید قبلا تشویق ها و تنبیهات محیطی روی من تاثیر گذار بود ولی در حال حاضر تشویق های محیطی و آسیبهای ناشی از برخورد های نامطلوب در زندگیم تاثیر خیلی کمی داره، در واقع حرف مردم برام از اهمیت کمی برخورداره!

    ولی یک استثنا وجود داره:

    نظر افراد مهم زندگیم چه به صورت تشویق چه به صورت برخورد نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم، برام ارزشمنده و بهم تلنگری میزنه که مسیر زندگی گذشته رو بررسی کنم و بر اساس اون به مسیر آینده متفاوت نگاه کنم.

    چه بسا برخورد های نامطلوب محیطی حقیقت هایی رو به من یادآور بشه که برام تلخه و اون احساس ناخوشایندی که ایجاد می کنه به دلیل عزت نفس پایین من نباشه بلکه به دلیل تلخی اون حقیقت باشه.
     
    تشویق ها و تنبیهات درونی برای من خیلی تاثیر گذاره نسبت به بیرونی:

    روی کارهایی که انجام میدم فکر می کنم و برای کارهای خوبی که انجام دادم خودمو تشویق می کنم و برای کارهای خطایی که انجام دادم تنبیه میشم، این کار خیلی بهم کمک می کنه.

  1. فاطمه دوستی گفت: (عضو ویژه)

    من فکر میکنم شرایط سنی هم در میزان این حساسیت تاثیر گذاره. مثلا اکثرا ما دوره نوجوانی نسبت به دیدگاه اطرافیان خیلی حساس تر بودیم و نوع نگاه آنها در زندگی ما تاثیر بیشتری داشت. یا مثلا خیلی از افراد سال های اول ورود به دانشگاه از پرسیدن سوال یا مطرح کردن دیدگاه خودشون طفره میرفتن و بعد هم از این بابت احساس ناخوشایندی رو تجربه میکردند که خود من هم تا حدودی جزو یکی از این افراد بودم.
    کمکم که فرد تجربه مند تر میشه و با مسائل مهم تری در زندگی رو به رو میشه عواملی که عزت نفسش رو تحت تاثیر قرار میده هم خیلی متفاوت میشه و برای همین هم هست که وقتی به گذشته نگاه میکنیم و دغدغه هامون رو از نظر میگذرونیم، میبینیم که خیلی از اون مسائل اصلا ارزشش رو نداشته و تلاش میکنیم از همین به عنوان درسی برای بهتر زندگی کردن استفاده کنیم.

  2. استرآبادی گفت: (عضو ویژه)

    + سنسورهای ذهنی من تا حد زیادی حساسیتش را در تشخیص تهدیدهای محیطی از دست داده و روشی که به کمک آن به این مرحله رسیدم این بوده که هر وقت فردی مرا تحسین یا نقد می کند حرف او را به خود نمی گیرم چون هر فردی براساس دنیای پدیدار شناختی خودش نظر می دهد و همیشه قابل استناد نیست اگر این نقد یا تحسین توسط افراد مختلف تکرار شود لازم است مورد توجه قرار بگیرد.
    + تاثیر پیام‌های مثبت و منفی روی من به یک اندازه نیست بلکه بستگی به حس ناخودآگاه خودم در آن زمینه دارد هر چقدر خودم بصورت ناخودآگاه با آن پیام موافق تر باشم، تاثیرپذیری من هم نسبت به آن پیام بیشتر است حال چه پیام مثبت باشد چه منفی.
    + استراتژی «حفاظت از خود» با انجام کارهایی مثل:
    ضعف های موجود در محیط کار و راهکارهای بهبود آن را ارائه نمی دهم چون ممکن است ترتیب اثر ندهند.
    درخواستم را به بخش مربوطه ارسال نمی کنم چون ممکن است رد شود.
    پروژه جدید را پیشنهاد نمی دهم چون ممکن است جواب ندهد.
    و کارهای زیادی که هر روز انجام نمی دهم و آگاه نیستیم مصداق “حفاظت از خود” هستند.

  3. عبدالحمید خسروی گفت: (عضو ویژه)

    اعتراف می کنم که سنسورهای ذهنی من در مقابل رفتار دیگران و برخوردهای شان خیلی حساس بود. و جالبه بدانید که وقتی مورد بی مهری یا انتقاد و رفتارهای ناشایست می شدم بهم می ریختم و حتی زمانی که حق با من بود و برخورد متقابل می کردم ،از نظر احساسی و فکری ذهنم درگیر می شد و خیلی ناراحت می شدم و برای ناراحتی فرد مقابلم هم ناراحت می شدم و شاید این حس ناشی از نگاه مثبت اندیشم بود یا می بایست جنبه مثبت اندیشی ام را کاهش دهم یا اینکه این کار را در برنامه ام قرار دادم و سعی کردم حساسیتم را نسبت به دیگران کاهش دهم و افرادی را در حلقه صمیمیتم قرار دهم که حتی وقتی نقد و ایراد و اشکالی بهم وارد می کنند الان راحت تر و به عنوان راهکار بهبود بهش نگاه می کنم و راحت تر باهاش کنار میام .

    و اینکه قطعا پیام های مثبت تاثیر بهتری روی من دارد تا فقط نقدهای پی در پی.

    در رابطه با مصداق حفاظت از خود ما یه گروه مجازی داریم که تعدادی از هم صنفی هایم در رسته های کاری حدود ده سال فعالانه کنار هم هستیم و بحث و تبادل نظر کاری و تخصصی و… داریم. یه مقطعی شد که من دررابطه با اظهارنظر برخی از دوستان در گروه مطلبی را می نوشتم اما به دلیل اینکه ممکنه دوستم در جمع از من ناراحت شود یا اینکه ممکنه مورد قضاوت دیگران قرار بگیرم اونها را پاک می کردم و در گروه ارسال نمی کردم. بنابراین فکر کردم و دیدم که اصلا مهم نیست که دیگران قضاوتم کنند من باید نظر و اعتقاد و تفکرم را در گروه بنویسم و مشارکت فعال داشته باشم و جالب تر اینکه فهمیدم اینقدر که من حساسیت روی قضاوت دیگران داشتم درجلسات حضوری با همکاران اصلا این تصور من در ذهنشان شکل نگرفته بود و بهتر بگم اصلا مهم نبود.

  4. کیمیا غدیری‌فرد گفت: (عضو ویژه)

    همون‌طوری که اول این درس نوشته شده بود، قضاوت من هم نسبت به خودم ثابت و ایستا نبوده و نیست اما بعد از تشویق یکی از دوستان صمیمی‌ام برای خواندن درس‌های عزت‌نفس و گوش دادن به فایل های صوتی به این نکته پی بردم که اخیرا نشانه‌های کمبود عزت‌نفس در من بیشتر شده (حتی می‌تونم بگم کمترین حد در کل سال‌های زندگی‌ام). یکی از این نشانه‌ها «حساسیت بیش از حد یا Hypersensivity» بود.
    این موضوع باعث شد که برای افزایش مهارت‌های توسعه فردی از خواندن درس‌های عزت‌نفس شروع کنم.
    صادقانه اول راه انگیزه‌ی چندانی نداشتم ولی حتی بعد از گذشت چند درس و دیدن تاثیر اون، انگیزه‌ام برای ادامه بیشتر شد.

    • کاظم گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

      دوست گرامی، سلام
      روز اولی که درس عزت نفس رو شروع کردم، حتی فکرکردن به این که «یعنی من این‌قدر ضعف در عزت‌نفس دارم» هم برام دشوار بود
      وقتی به خاطرات خودمون سر می‌زنیم، به رفتارها و گفتگوهایی که با خودمون داشتیم و داریم توجه می‌کنیم و کارهایی که نباید انجام می‌دادیم رو جلوی چشممون میاریم، متوجه میشیم باید جدی‌تر از همیشه برای افزایش عزت‌نفس وقت گذاشت

      قطعاً در تقویت این مهارت صبور خواهید بود و در بلندمدت نتایج عالی اون رو می‌بینید.

      با آرزوی بهترین ها

  5. محمد حسین ملکی گفت: (عضو ویژه)

    یک دقیقه از شروع کلاس گذشته و من دیر رسیده‌ام. اگر الان وارد کلاس شوم، باید بار سنگین نگاه دیگران را تحمل کنم. حتی چه بسا کسی به شوخی چیزی بگوید و طعنه‌ای بزند. چرا ریسک کنم؟ امروز کلاس نمی‌روم و بعداً جزوه را از کسی می‌گیرم.

     

    با دیدن مثال بالا یاد خودم افتادم. در دوران مدرسه معلمی داشتیم که بسیار شوخ طبع بود و از این لحاظ کلاس بسیار جذابی داشت. کافی بود به هر بهانه توجهش به دانش آموزی جلب شود، همین باعث می شد دانش آموز بخت برگشته در دام دست انداختن ها و شوخی های ناتمامش گرفتار شود!!

    در آن دوران مورد توجه قرار گرفتن یکهویی و اینکه همه نگاه ها و توجه ها روی من باشد برایم بسیار دشوار بود و کنترل کردن خودم در چنین شرایطی از آن هم دشوارتر. در چنین موقعیت هایی بسیار خجالت زده می شدم و صورتم سرخ می شد و مثل دیگر دانش آموزان که با شوخی های او همراهی می کردند، من این توانایی را نداشتم و صرفا می خندیدم و از خجالت سرخ تر می شدم!! خلاصه اینکه دیر برسم به کلاس و یا اینکه کاری کنم که مورد توجهش قرار بگیرم جزو کابوس هایم بود. 

    یکی از راه های حفاظت از خودم این بود که توی چشمانش نگاه نکنم و توی نیمکت فرو می رفتم تا خدایی ناکرده توجهش را جلب نکنم(:

     

  6. سارا وحیدی گفت: (عضو ویژه)

    سنسور های من خیلی حساس هستند البتهاحساس میکنم جدیدا حساس تر شدند چون مدتی هست که اون دایره حمایت گر و پذیرای  من ازم جدا شدن و من در جای دیگری قرار دارم .احساس می‌کنم خیلی تحت فشار هستم دلم نمیخواد با این گروه جدید ارتباط برقرار کنم چون وقتی پیششونم نمیتونم خودم باشم فقط باید یه نقاب باشم تا از قصاوت هاشون بتونم فرار کنم این جور زندگی کردن واقعا آزاردهندست. 

    • باران گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

      سنسور حساس لزوما بد نیست. اینکه تشخیص بدی بقیه در موردت چی فکر می‌کنن.
      به نظر من یک کارهایی می‌شه کرد:
      -از جمع جدید فرار نکن و واردشون شو
      -خودت باش. نه کمتر و نه بیشتر
      -سعی کن شنونده خوبی باشی. خیلی از آدمها از دوستی به دنبال یک شنونده خوب هستن و به‌تدریج خودت رو توی جمع جدید راحت حس می‌کنی
      -به این فکر کن که مگه جمع قبلی رو از قبل می‌شناختی؟(مگه این که خانواده ات باشن و حالا توی خانواده همسری)
      چسبهای قدیم رو رها کن و به دنبال تجربه‌های جدید در این زندگی جدید باش و ازش لذت ببر.
      موفق باشی

  7. Hamza گفت: (عضو ویژه)

    حرفها و نظرات دیگران بیشتر از حد معمول میتونه حس من رو نسبت به خودم تغییر بده ولی کاری که من انجام میدم و احساس میکنم در طولانی مدت ممکنه اوضاع رو خراب کنه اینه که تظاهر میکنم که حرفشون من رو زیاد ناراحت نکرده [اگه خوشحال کننده باشه، خوشحالیم رو بروز میدم.] ولی در باطن خودم میدونم که از فلان رفتار یا نظر ناراحت شده ام و حتی ممکنه تا چند روز من رو درگیر کنه.

    گفتم در طولانی مدت ممکنه اوضاع رو خراب کنه. منظور اینه که کم کم اطرافیان به این نتیجه میرسن که فلانی آدمی نیست که با این حرف/رفتارها نا راحت بشه و در نتیجه سهواً/عمداً رفتارهایی رو از خودشون بروز میدن یا حرف هایی میزنن که شدیداً من رو آزار میده و باعث بشه عزت نفس من از اینی که هست پایین تر بره.

    کاری که من پس از ناراحت شدن از رفتار و گفتارِ ناراحت کننده‌ی دیگران میکنم اینه که یکسری گفتگوهای درونی برای تسکین خودم انجام میدم؛ هرچند در نهایت میدونم که این گفتگوهای درونی کارساز نیست و من باید ذهنیتم رو نسبت به ارزش خودم و رفتار و گفتار دیگران تغییر بدم.

  8. محمد خدادادی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

     سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روش‌هایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار می‌گیرید؟
    واقعا نمیدونم چطور میتونم جواب این سوال رو تایپ کنم.
    اما تا حد زیادی سعی کردم بپذیرم که ممکنه رفتار ، سلیقه ، ظاهر و هر آنچه مربوط به من هست مورد پذیرش دیگران نباشد و فضایی را ایجاد کنم که بقیه بتوانند نظرات منفی شان ( درباره خودم ) را با من در میان بگذارند.
    چرا؟
    در کتاب " نیمه تاریک وجود " از دبی فورد ( که پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید و در فایل های صوتی مسیر اصلی هم آقای شعبانعلی به این کتاب اشاره می کند و من هم اینجا در حد بضاعت خودم وبرداشتی که داشتم اشاره میکنم ؛ امیدوارم درست و مفید باشه) نکات بسیار ارزشمندی مطرح میشه:
    – اول اینکه تمام ویژگی های منفی ( طبیعتا ما این ویژگی های منفی رو دوست نداریم )که در دیگران می بینیم میتونه در اثر مکانیزم دفاعی ما برای کاهش اضطراب باشه! ما این ویژگی های منفی رو به دیگران نسبت میدیم و فرافکنی میکنیم چون دوست نداریم در ما وجود داشته باشه و این مکانیزم میتونه به نوعی در ما آرامش ایجاد بکنه.
    – ما برای رسیدن به آرامش و رهایی لازمه ویژگی های بد خودمون رو بشناسیم ، بپذیریم و در آغوش بگیریم و اگر امکان اصلاح وجود داشت ، آنها را اصلاح کنیم.
      آیا از پیام‌های مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر می‌پذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر می‌گذارد؟
    گمان میکنم پیام های مثبت خیلی بیشتر روی من تاثیر میگذارند چرا که با دقت و جزئیات تعداد زیادی از آن ها را بخاطر دارم اما از جزئیات پیام های منفی که گرفتم چیزی به یاد نمیارم مثلا یادم هست فلانی یه بازخورد منفی داد اما جزئیات کاملش در ذهنم نیست.
      آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام می‌دهید که بتوان آن‌ها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟
    بله – در زمانی که دانشجو بودم علاقه بسیار زیادی به فعالیت های دانشجویی مثل بازدیداز مکان های مختلف ، جلسات نقد ، فعالیت در انجمن های علمی و … داشتم اما متاسفانه با بهانه های شیک و قانع کننده از این کار اجتناب کردم.