Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


تجربه ذهنی | زندگی نامحدود بر روی زمین


تجربه ذهنی - زندگی برای همیشه

تا کنون به بهانه‌های مختلف به سراغ تجربه های ذهنی رفته‌ایم.

یک بار در مورد ماهی‌های سالمون در اطرافمان حرف زدیم و بار دیگر، بازگشت به دوران نخستین را به عنوان یک چالش فکری انتخاب کردیم.

روبات‌های نویسنده و طرحی برای تحول دانشگاه‌ها نیز نمونه‌های دیگری از تجربه‌های ذهنی مطرح شده در متمم بوده‌اند.

این بار، تجربه‌ی ذهنی دیگری را انتخاب کرده‌ایم تا در مورد آن فکر کنیم.

به خاطر داریم که تجربه ذهنی یا Thought Experiment قرار است تمرینی برای ورزیده کردن فکر و ذهن ما باشد. بنابراین، در پاسخ دادن به آنها هم بهتر است، کمی به ذهن‌مان فشار بیاوریم و سعی کنیم با سنجش همه جانبه، جواب بدهیم.

برای این کار، بهتر است با تمام وجود فکر کنیم که در شرایطی که مسئله مطرح می‌کند قرار گرفته‌ایم:

اگر امروز به شما اعلام کنند که شما و هیچیک از مردم روی زمین نخواهید مُرد و قرار است برای همیشه بر روی زمین به همین زندگی زمینی ادامه دهید، چه تغییراتی در برنامه‌ی خود، رفتارهای خود، هدف‌های خود و سبک زندگی خود ایجاد می‌کنید؟

مجموعه مطالب متمم درباره تجربه ذهنی

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    خلیل زاد ، پوریا بهروان ، امیرعبدالعظیمی ، هانیه امیرحمیدی ، سید علی شعیبی

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۲۱۸ نظر برای تجربه ذهنی | زندگی نامحدود بر روی زمین

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : سامان عزیزی

    فکر میکنم این بدترین خبریه که دنیا میتونه بهم بده.

    یاد آنتونیو فوسکای بیچاره افتادم(در کتاب همه میمیرند-سیمون دوبوار).البته فرق من با اون اینه که آنتونیو فقط خودش نمیمرد ولی اینجا همه نمیمیرند.

    اما تغییراتی که من در اولویتها و سبک زندگیم میدم:

    چون همین امروز بهم این خبر رو دادند،پس میتونم مردن رو تصور کنم(چون اگه از اول با همین پیش فرض به دنیا اومده بودم،احتمالا تصوری از مردن و مفهومش نداشتم). حالا دو حالت داره،یا میشه خود کشی کرد یا نمیشه.

    اگر میشد، احتمالا بعد از انجام یکسری کارا که الان رو دستم مونده،بلافاصله خودکشی میکردم(با عرض معذرت اگه این جمله برای کسی احساس تلخی رو به همراه داشته)

    اگر نمیشد هیچ رقمه مرد! قطعا احتیاج به یکسری استراتژی در سطح کلان داشتیم(با توجه به بی معنی شدن واژه فرصت و وقت و از طرفی محدود شدن منابع با تصور زمان پیش رو)

    اما خارج از این برنامه های کلان، فکر میکنم زندیگمو به بازه های پنجاه یا صد ساله تقسیم میکردم(با فرض اینکه واقعا بعد از این پنجاه یا صد سال میمیرم- مثل همین زندگی الانمون که میشه به بازه های هفته ای و ... تقسیمش کرد) و اسم این بازه های پنجاه یا صد ساله رو میگذاشتم "یک پومودورو" :)

    چند پومودورو جلو میرفتم تا ببینم وضعیت اون استراتژیهای کلانم چطور میشه و بعدش شاید پومودوروها رو تغییر یا حذف میکردم

    اگر این فرض ها رو قبول کنم، احتمالا جز در معدودی اهداف و اولویتها که تغییر میکردن، قسمت زیادی از اهداف و اولویتهام تغییر نخواهند کرد

    پی نوشت:راستش این کامنت رو نوشتم تا یک هزار و یکصد و یازدهمین روز همراهیم با متمم عزیز، بی کامنت نمونده باشه، پس شما کامنتمو زیاد جدی نگیرید چون حالاحالاها فرصت برای جدی گرفتن دنیا و آدمهاش هست :)

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .